کد مطلب:316810 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

شمشیر قمر بنی هاشم به کمک می آید
در جلد اول كتاب «دین و تمدن» نوشته ی محمدعلی حومانی لبنانی، صفحه ی 289، آمده است كه:

احمد حلمی می گوید: در جنگ جهانی اول، لشگر ما در عراق از ارتش بریتانیا شكست خورد و ما عقب نشینی كردیم و پناه به شهر سلمان پاك (مدائن) بردیم كه نزدیك بغداد واقع شده است.

لشگر انگلستان نیز در «كوت الاماره» پناه گرفتند. سپس جماعتی از انگلیسها مهیا شدند كه ما را از بین ببرند. جمعیت ما بیش از چهار هزار نفر نبود، و ما در انتظار رسیدن نیروهای كمكی بودیم تا ما را نجات بدهد، زیرا قوای دشمن با سلاحهای جنگی جدید ما را می كوبید و ما از نظر تجهیزات جنگی آمادگی رزم با آنان را نداشتیم.

فرمانده ی ما، نورالدین تركی، از ترس هجوم ناگهانی دشمن خواب نداشت و من هم همانند او بودم. هر دو سخت ترین روزها را طی می كردیم و هر لحظه در انتظار حمله ی ناگهانی دشمن و تار و مار شدن قوای خودی به سر می بردیم.

یك روز فرمانده «نورالدین تركی» مرا نزد خود احضار كرد و چون با وی ملاقات كردم، او صورت تلگرافی را به من نشان داد كه از فرمانده ی كربلا رسیده و مضمون آن چنین بود كه: مرجع اعلای اسلامی شیعه در عراق، آیةالله آقای سید اسماعیل صدر «قدس سره»، حضرت عباس بن علی بن ابی طالب (صلوات الله علیهم اجمعین» را در روز عاشورا خواب



[ صفحه 160]



دیده كه خطاب به وی فرموده است: این شمشیری كه بالای ضریح من آویزان است بردار و برای نورالدین فرمانده لشگر بفرست تا با این شمشیر به دشمن حمله برد، زود است كه لشگر شما پیروز شود.

حملی می گوید: نورالدین ترك تلگراف را به دست من داد، و رأی مرا درخواست كرد. در چهره ی او «نورالدین» خواندم كه این امر را سبك گرفته است. زیرا عقیده اش این بود كه اكنون، زمان جنگ است نه دعا و خواب و خیال!!

می گوید به وی گفتم: من معتقدم كه این بزرگترین عامل معنوی پیروزی ما بر دشمن است كه می خواهد همه ی اینها را از بین ببرد و سبب شود كه عشایر نیز در این جنگ قویاً به ما كمك كنند. وقتی سخن من به اینجا رسید، او لبخندی زد و سپس گفت: بسیار خوب، آنچه را می خواهی انجام بده.

با موافقت نورالدین، صورت تلگراف سید صدر را در میان عشایر پخش كرده و فردای آن روز هجوم را آغاز نمودیم. شمشیر حضرت قمر بنی هاشم، اباالفضل علیه السلام را با احترامی خاص جلوی لشگر قرار دادیم و ارتش و عشایر منطقه در پشت سر آن به حركت درآمدند.

لشگر انگلیس نیز، در حالی كه تمام وسایل جنگی مانند توپ و تانك و تفنگ را همراه داشته و از نهر دجله هم كشتیهای جنگی آنها را كمك می كردند، به ما حمله ور شدند.

در عین حال به خدا قسم، هنگام درگیری دیدیم هر سربازی از ما در حمله به دشمن همانند یك لشگر عمل می كند. فریادهای الله اكبر و عز من نصره در فضا پیچیده بود به گونه ای كه خیال می كردیم آسمان به



[ صفحه 161]



زمین آمده است! جنگ و درگیری چهار روز به طول انجامید و در نهایت، حتی یك سرباز از قشون بریتانیا نماند كه به كوت برگردد تا خبر شكست را به گوش آنها برساند.

حمله را ادامه دادیم و پس از آن نیز به زودی به ما كمك رسید و ما پیروز شدیم. پس از آن تاریخ، همیشه در این فكر بوده ام كه فتح ناشی از عنایات حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام شهید كربلا بوده است.



عشاق چون به درگه معشوق رو كنند

از آب دیدگان تن خود شستشو كنند



از تیغ دوست بر تنشان زخمی ار رسد

آن زخم را به سوزن مژگان رفو كنند



هر تیغ آبدار كه آید ز شست دوست

آن تیر را به سینه ی سوزان فروكنند



قربان عاشقی كه شهیدان كوی عشق

در روز حشر رتبه ی او آرزو كنند



عباس نامدار كه شاهان روزگار

از خاك كوی او طلب آبرو كنند



میراب آب بود و لب تشنه جان سپرد

می خواست آب كوثرش اندر گلو كنند



بی دست ماند و داد خدا دست خود به او

«آنان كه منكرند بگو روبرو كنند»



گر دست او نه دست خدائی است پس چرا

از شاه تا گدا همه رو سوی او كنند



[ صفحه 162]



درگاه او چو قبله ی ارباب حاجت است

باب الحوائجش همه جا گفتگو كنند



«ذاكر» برای آنكه مسمی به اسم اوست

امید آنكه عاقبتش را نكو كنند



شعر از جوهری «ذاكر»



[ صفحه 163]